شاخه سیب

دست دراز می کنم و می چینم...

شاخه سیب

دست دراز می کنم و می چینم...

شاخه سیب

سیب همانند معرفت است
سیب همانند حقیقت است
سیب همانند محبت است
سیب میوه صبر است
سیب میوه آن هنگام است که تو ناز می خری و صبورانه با تمام احساس درد را در آغوش می کشی...
که هماره البلاء للولاء بوده و هست...
سیب میوه ولایت است...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

حکومت

يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۰۹ ق.ظ

بخاطر دوتا دونه تخم مرغ میخوان حکومت رو عوض کنن؟ 😳😳





کدوم حکومت با ساعت ۷ صبح بیدار شدن و سرکار رفتن مخالفه

بگید ما ازش حمایت کنیم 



پ.ن: اینقدر حالم بده که نفس در حد ممد حیات می رود شک دارم به مفرح ذات برسد! همه خوب شدن حالا من مریضم. اگه یه نفر پیدا شد مراقب ما باشه...




موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۱۰
سیب

نظرات  (۹)

۱۰ دی ۹۶ ، ۰۸:۵۱ جناب دچار
این قسمت : مریض شدن یانگوم :)
پاسخ:
دارم فکر می کنم توی اون سریال این اتفاق افتاد یا نه؟
من دقیق ندیدمش...
۱۰ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۲ جناب دچار
من اون رو ندیدم
جومونگ رو هم ندیده بودم که این شب ها دارم تکرارش رو میبینم :)
پاسخ:
هرچی فکر میکنم میبینم هیچ جا یانگوم خودشو بچه ش هر دو باهم مریض نشدن که یانگوم مجبور بشه بلند بشه وسط تب برای خودشو بچه ش سوپ درست کنه.تازه شوهر یانگومم هیچ وقت مجبور نشده نصفه شب از نوزاد یانگوم مراقبت کنه که یانگوم وسط تب مجبور نشه از بچه ش مراقبت کنه و یکم بیشتر بخوابه.اونم در حالی که خود مین جان گو تازه از مریضی خوب شده و هنوز سرفه میکه...
ای وای ما چه قدر توی سختی مشقت هستیم!

این جوری مینویسم برای اینه که روحیه بگیرم. خیلی حالم بده...این نفسه که میره ممد حیات گلوم درد میگیره.

چه قدر این سریالا آبکیه!
من اصلا جومونگ دوست ندارم. خیلی طولانیه.
۱۰ دی ۹۶ ، ۰۹:۲۰ جناب دچار
من دوست دارم چون سیاسیه :))

+ به خودتان سوپ بخورانید خوب میشوید به عون الله :/ الکی مثلا من از اون طبیبام که تجویز میکنن :)
پاسخ:
یه سوپی هست به اسم هوروشه.
کرمانشاهیه. دقیقا اگر اون سوپ رو بخورم به عون الله خوب میشم. همون سوپو  یا بهتره بگم آش رو گذاشتم.
ممنون از احوالپرسی
بعدانوشت: کار ما رو ببین به کجا رسیده که قشر فرهیخته مون سیاستشون رو از سریالای کره ایه میگیرن که همیشه تحت استعمار و استثمار بوده و گوشت غالب مردمش، گوشت خوکه!!
ماها سیاست توی خونه مونه! اونا باید بیان از ما یاد بگیرن. 
۱۰ دی ۹۶ ، ۰۹:۳۴ جناب دچار
انشالله بزودی بهبودی خودتون و فرزندتون :)
پاسخ:
ممنون
شفای عاجل را براتون آرزو میکنم
پاسخ:
واقعا ممنون
حساب این دست مریض شدنای من حساب این اغتشاشاته چند وقته ست.
هم سره از ناسره جدا میشه...هم سموم بدنم دفع میشه...
هم من که مسئول رسیدگی به بدنم هستم حواسم جمع میشه که بدن مطالباتی داره،نیازهایی داره.فقط نمیشه ازش کار بکشم باید بهش رسیدگی کنم. نمیشه بهش دروغ بگم.بدن میفهمه راست و دروغ من رو...بعد که خوب میشم تا مدتی که حواسم جمعه حالم خوبه.چند وقت که میگذره دوباره که بیخیالی طی میکنم و مرزهای بدنم رو به روی آلودگی باز میکنم، دوباره اغتشاش شروع میشه. تا جایی شروع می کنم به هذیون گفتن و هذیون نوشتن!

البته حرفای الانم هذیون نبودها!
۱۱ دی ۹۶ ، ۰۱:۱۸ .. مَروه ..
سلام
ای بابا
تو چرا مریض شدی
خدا سلامتی بده
متاسفانه به چند دلیل کاری جز دعا ازم برنمیاد..
چی شدی یعنی که انقدر بدحالی؟
پاسخ:
سلام

مگه من آدم نیستم که نباید مریض بشم؟!
ممنون.
ان شاء الله همه در سلامت باشن!
همونم ممنون

این قدر بدحال که رفتم دکتر! من رفتم دکتررر!فکر کنننن😁
 دیروز و دیشب هذیون میگفتم.یه کم میگذشت سرحال میشدم، میپرسیدم من چی گفتم؟ اینا رو گفتم یا اونا رو؟...دوباره یکم میگذشت...حالم بد میشد...همین طوری.

البته از ظهر بهترم خدا رو شکر.

در شفاخانهٔ ایجاد به جز بی دردی
هیچ دردی نشنیدم به دوایی نرسد.

ما را باش که چقدر ساده ایم.
پاسخ:
از چه لحاظ ساده ایم؟
منظور خودمم که چقدر ساده بودم
پاسخ:
کلا از چه لحاظ؟!
از این لحاظ که فکر کردم دچار  بیماری جسمی شده اید.
پاسخ:
خب درست فکر کرده بودید بزرگوار.
من دیروز و پریروز و امروز شدیدا مریض بودم. الان چند ساعته که تب ندارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی