دوستم و شوهرش
دیروز با دوستی صحبت میکردم. این دوستم یه خانومیه که الان یک سال و نیمه درگیر مشکل خانوادگیه. مشکلی که بین خودش و شوهر روان رنجورش پیش اومده.
اون زمانی که مشکل حاد بود، یه بار موقع حرف زدن وقتی به شدت از همسرش عصبانی بود بهش گفتم:
موقع مجازات، خاطی رو اندازه گناهش مجازات کن نه اندازه خشمت.
این جمله رو دیروز یادم انداخت و گفت اینقدر بهش دقیق بوده که الان تبدیل شده به یه اصل ننوشته توی رابطه ش با دیگران. انصافا آدم باهوشیه. راستش خودم یادم نبود این حرفی که بهش زده بودم. از دیروز دارم به همین جمله فکر میکنم و این که ما چه قدر افرادی که دور برمون هستن و خطاکارن رو بر مبنای خطاشون مجازات میکنیم و نه بر مبنای خشممون؟
اصل اینه که مجازات ابزاریه برای ارتقای سیستم اجتماع و برای طرد رفتار نامطلوب. آیا خشم و احساس شخصی من کمکی به ارتقای سیستم میکنه؟ آیا نگاه احساسی من باعث نمیشه که من خطای خطا کار رو بزرگتر ببینم؟
به این نتیجه رسیدم که ما توی بیشتر برخوردهامون با خطاکارهای اطرافمون خشم محور عمل میکنیم. حتی توی تربیت فرزندانمون. این باعث میشه که به جای رفتار، فرد طرد بشه و خب این پروسه باعث انتقال خشم میشه و نه ارتقای سیستم و افراد درون اون سیستم.
به این نتیجه رسیدم که اگر هدف و آرمانم رو معیار قرار بدم باید خصومت ها و احساسات منفی شخصیم رو کنار بذارم. یعنی یه رفتاری شبیه رفتار علی علیه السلام در مواجهه با هتک حرمت عمرو بن عبدود....حتما همه تون جریانش رو میدونید.
به این نتیجه رسیدم که خشم احساسی شخصیه که وجود داره اما باید در اختیار باشه و کنترلش کرد چون اگر کنترل نشه به شدت در نگاه و قضاوتمون اثر گذاره.
و این که در رابطه ای که هدفش رشد باشه خشم بدون شک مخربه م ما رو از هدفمون دور میکنه. پس نباید خشم گرفت.
ولی هنوز نمی دونم چه طور خشم رو تشخیص بدم، چون بعضی اوقات ما خشم داریم اما خودمون متوجه نیستیم و این که در هر صورت خشم یه نیروی منفیه که باید تخلیه بشه. اولیاء الله و رهبران بزرگ الهی خشم خودشون رو چه طور تخلیه میکردن؟
ولی چیزی که مطمئنم اینه که از این به بعد اگر تذکری به کسی بدم باهاش خصومت شخصی نخواهم داشت.