شاخه سیب

دست دراز می کنم و می چینم...

شاخه سیب

دست دراز می کنم و می چینم...

شاخه سیب

سیب همانند معرفت است
سیب همانند حقیقت است
سیب همانند محبت است
سیب میوه صبر است
سیب میوه آن هنگام است که تو ناز می خری و صبورانه با تمام احساس درد را در آغوش می کشی...
که هماره البلاء للولاء بوده و هست...
سیب میوه ولایت است...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

سیچان

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۵۱ ق.ظ

خانوم کوچولو داره دندون در میاره. فک بالا همیشه سخته و درد ناک. بعضی وقتا که درد اذیتش میکنه لباشو یه جوری میده جلو و صورتشو توی دماغش جمع میکنه و فین فین میکنه، که دیگه نمیشه بهش نگی سیچان! اینقدر این قیافه رو گرفته و ما خندیدیم که دیگه خودشم هر وقت این شکلی میشه همراه با لبخنده. 

بچه ها برای پیدا کردن روش حل مشکلاتشون یا از بین بردن دردای این چنینیشون، راه های خلاقانه ای دارن. اصولا آدمیزاد برای تسکین یا حل مسئله درد خیلی خلاق عمل میکنه. هرکسی وقتی دردی داره به صورتی دنبال تسکین میگرده. گاهی هم به خاطر لحظه ای فکر کردن راه هایی رو برای تسکین انتخاب میکنه که خودشون درد یا عامل درد میشن. 

این رفتار اونقدر ظریف و لطیف در ناخودآگاه ما رسوخ کرده که ما اصلا متوجه نمیشیم که داریم از مسکن استفاده میکنیم و برای رفتارمون دنبال دلایل عقلانی و توجیهات فلسفی میگردیم. واقعا یه سری از رفتارهای ما برای فرار از بعضی درد های دیرینه ست. برای فراموشی.چه درد جسمی و چه درد روحی و روانی.

به نظرم آدم ها به نسبت شخصیتشون و به نسبت دیدگاهشون مسکن ها رو انتخاب میکنن. مثلا برای یه کسی مثل من، حرف زدن میتونه مسکن باشه، برای یه کسی کسب علم، برای یه کسی سیگار، و برای یه کسی هم ارتباط با خدا. 

چیزی که مطمئنم اینه که هرچه قدر در سنجش عیار انسانی انسان ها، درد ها مهمن؛همون قدر هم مسکن ها مهمن. نمیشه از یه آدم سطحی مبتذل بی ایمان انتظار داشته باشیم برای تسکین، به جای بطری مشروب به نماز پناه ببره. البته اکثر ماها وسط این طیف هستیم. نه توی بطری مشروب دنبال آرامشیم و نه میتونیم از نماز آرامش بگیریم. ولی میتونیم قدم به قدم خودمونو به یکی از دو سر طیف نزدیک کنیم.


باید یه نگاه به زندگیم بندازمو دقیق بشم که مسکنی که من انتخاب کردم و خواهم کرد چی بوده و چه قدر تا حالا خودش باعث درد شده!

چون از درد رشد گریزی نیست ولی این مسکن ها و انتخاب اونهاست که درد رو کمتر میکنه یا خودش باعث درد میشه و مسیر رشد رو مختل میکنه!

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۱
سیب

نظرات  (۲۳)

مسکنِ من که کلی تا حالا درد واسم به وجود آورده ولی من دوسش دارم :|
پاسخ:
عععی معتاددد😉😉
خب سیچان یعنی چی؟

پاسخ:
یعنی موش. وقتی به بچه بگی میشه موشموشک.
خدا حفظش کنه :)
مسکن ها همانطور که شما اشاره کردید، موقتی هستن، علاج در درمانه.
پاسخ:
سلامت باشید.
بعضی وقتا بعضی چیزا اصلا درمان ندارن.ابتلائات عادی دنیا هستن. برای اونها مجبوریم از مسکن استفاده کنیم.
الان توجه میکنم میبینم واقعا همیشه ادم دنبال مسکن هاست :)..
ولی جالب اینه که گاهی اوقات دقیقا تو رابطه های انسانی  پیش میاد که از هکون کسی گه باعث رنجت شده به عنوان مسکن استفاده میکنیم یعنی هم درد و هم درمان یکیست  جالبه
پاسخ:
آره خب.عشق بد دردیه😁
چه کنم دیگه :)))
پاسخ:
دیگه آره دیگه...مجبوریم بسازیم.😁
مرا زخمی است خون افشان ز چشم آن کمان ابرو...
آخ آخ  خوب فهمیدینا!!!!!!
پاسخ:
😀
خو تابلو بود.
بله بله :)))
پاسخ:
⁦:-)⁩
بد دردیه 🤕
پاسخ:
باز بهتر از درد بی عشقیه.
این که به هیچ کس و هیچ چیز احساس تعلق نکنی خیلی بدتره.
عه جدنا...
خدایا شکر که درد دارم 😉
پاسخ:
خدایا شکر
۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۳۲ صحبتِ جانانه
سیچان چیست
پاسخ:
موش
۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۴۷ صحبتِ جانانه
چه زبانی؟
پاسخ:
ترکی
مسکن؟ 
مسکن خوبه 
اگرررر باشه 
نیست 
نیست 
پاسخ:
همین نیست نیست تو هم میتونه مسکن باشه.
چه تناسب جالبی داره
رشد کردن درد داره، پس وقتی درد داری، احتمالا در حال رشدی
به قول نادر ابراهیمی، درد ها انسان ساز هستن...
پاسخ:
درسته.
:)))

دنبال شدی میشه دنبال کنی
پاسخ:
اگر وبلاگتون به درد بخوره و وبلاگ من به درد شما، چشم.
درد، واژه ای مستوی است. از هر طرفش که بخوانی درد است.
خیلی خوب نتیجه گیری کردید از نسبت بین درد و رشد..


خدا خانم کوچولو را برای شما حفظ کند.
پاسخ:
سلامت باشید.
فقط درد نیست که با رشد نسبت داره. انتخاب مسکن هم بی ربط به سطح رشد ما نیست.
سلام
چه حرف جالبی
به مسکن هام فکر میکنم...

پاسخ:
سلام
اوهوم.
من همیشه حرف جالب میزنم. آدم که بدیهیات رو نمیگه. یه چی بگو که عجیب باشه!😎😎
۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۴ عباس اسماعیلی

وبلاگ عالی

لطفا وبلاگ من را نیز دنبال کنید

http://hesabdari2015.blog.ir/

پاسخ:
ان شاءالله

خواستم اعلام وجود کنم،چیز عجیب هم به ذهنم نرسید
صرفا برای خودم یادداشت گذاشتم...

چیه مگه:(
پاسخ:
حالا ما یه چیزی گفتیما!
یعنی تا حالاحرف غیر جالب اشتباه از من نشنیدی؟بیخیالللل
سلام
ما در فارسی معادل کلمه "نفس" ، کلمه "روان " رو داریم
روان یعنی چیزی که دائم میرود... قف نداره...
یعنی این حقیقت وجود انسان از اون جهت که سیال دائم هست مورد توجه قرار گرفت در فارسی... یعنی از این وجه بهش نگاه شده... هر چند این حقیقت " نفس یا روان" در همین وصف "سیال بودن" خلاصه نمیشه اما از زاویه خوبی بهش توجه شده...
نفس انسان توقف نداره... کافر و مومن هم نداریم... "حرکت و شدن" از اقتضائات ذاتی نفس هست... می رود که میرود که میرود... حتی نفس حضرت ختمی مرتبت هم الان در حال رفتن و شدن هست... الی الابد...

ما با پدیده ای مواجه هستیم که کاری به مسیری که ما پیش رویش میذاریم نداره... اون فقط میره و میشه...
تمام دین اومده تا ما این رفتن و شدن رو جهت بدیم... و این رو ه باید بدونیم که هیچ عملی فی النفسه الهی نیست... مثلا بگیم شما قرآن بخون خود این قرآن خوندن نورانیت میکنه کاری هم با نیتت نداره... نه... اینطور نیست... داعشی ها هم حافظ قرآن زیاد داشتن...
یا نماز خوندن صرف نظر از نیتت برات کمال میاره... نه... همچین چیزی نیست...
از اون طرف هم میدونیم نیت صادق داشتن به فکر و مفهوم نیست... یعنی به صرف اینکه من مفهومی رو از ذهن بگذرونم این نیت صادق نیست... نیت صادق قصد قلب هست... توجه حقیقی نفس هست... لذا نیت صادق داشتن که معیار قبولی اعمال هست کار ساده ای نیست... ادا در آوردن نیست... وانگهی نیت صادق هم داشته معلوم نیست بعدش این عمل صالح (چون با نیت صادق همراه بوده میشه عمل صالح) براش عجب نیاره... یا با عملی دیگر اون عمل رو تباه نکنه...
لذا اساتید اخلاق به ما میفرمایند نفس خودتون رو به امور نیک مشغول کنید تا اون شما رو مشغول نکنه... اما یادتون نره مشغولش کردید... گشایش از من حیث لایحتسب میرسه... این اعتقاد که گشایش از من حیث لایحتسب میرسه انسان رو به رهایی میرسونه... و بابت اعمال مثبتی که برای مشغول کردن نفس انجام داد  متوقعش نمیکنه...
نفس در مقام وهم خیال باید مشغله داشته باشه... چون مقام وهم و خیال مقام مشغله و اشتغال هست... اگر مشغولش نکنی اون بیکار نمیشینه... مشغولت میکنه... اون اقتضاء ذاتی وهم و خیال هرگز معدوم نمیشه... مقام مشغله باید همواره در مشغله باشه... فقط باید مشغله اش رو هدایت کرد...

اینکه میفرمایید مسکن داریم... این پاسخ دادن به اقتضاء شئون مختلف نفس هست... اگر نفس رو در مقام وهم و خیال درست مشغولش نکنیم اونقدر سر و صدا راه می اندازه و شلوغش میکنه که دیگه صدای همین نفس رو در مقام عقل نخواهیم شنید... اینکه میگن نفس رو مشغول کنید به این علته که اگر ما در امور صحیح مشغولش کنیم یک آرامشی به ما میرسه... این آرامش موجب میشه صدای طلب کردن های عقل رو هم بشنویم و به سخنان عقل هم گوش بدیم و به سمت خواسته های اون هم حرکت کنیم...
دقیقا علت اینکه جوامع غربی پول خرج میکنن تا جوانان رو در محیط های غریزی گرفتار و مشغول کنن به این علت هست که اگر اونها به این نیازشون به شکل صحیح پاسخ بدن ندای فطرتشون رو میشنون و اونوقت زیر بار ظلم توسط حکومتهاشون نمیرن...
لذا حکومتها برای بقای خودشون بحث ازادی جنسی رو رواج میدن... چون میدونن اگر نفس جوانها اونها رو مشغول نکنه... جوان عدالت خواه میشه و برای بقای اونها خطرناک هست... 
پاسخ:
سلام
از حرفاتون(حرفای قبلی تون هم) این طور نتیجه گرفتم: پس نفس مطمئنه، نفس کسیه که بالاتر از مقام وهم و خیال هست. این نفس در خواست هاش و امیالش و( به قول خودم مسکن هاش) با سخنان عقل منطبق میشه. یعنی چیزی درخواست نمیکنه که عقل اون رو رد کنه. یعنی یه جور یگانگی بین نفس و عقل. نه در حد یکی شدن ولی نزدیکی زیاد. خیلی زیاد. انگار که یکی شدن. برای رسیدن به این شرایط باید صادق بود. باید صدای نفس رو هم شنید و باید نفس رو شناخت. برای همینه چیزی مثل قرآن خوندن،برای کسی مسکن میشه برای کسی نمیشه؛ چون نفسش رشد کرده. 
میشه گفت که با این توضیح(اگر من درست متوجه شدم باشم) ما با رشد دادن نفسمون میتونیم به خدا نزدیک بشیم؟

بله نفس مطمئنه در قید وهم و خیال نیست...
کلا نفس هیچ میل و طلبی نداره که عقل براش پاسخی ایجابی نداشته باشه... 
مشکل بر سر اینه که وهم و خیال میشن رئیس امیال نفس...
در ادبیات قرآنی بهش میگیم هوا... وقتی هوا غالب شد عقل مغلوب میشه...
خود وهم و خیال معادل هوا نیستن... ریاستشون معادل هواست...
بله با رشد دادن نفس تقرب به خدا حاصل میشه
پاسخ:
اون یگانگیه رو هم درست گفتم؟
اگه درست گفته باشم، گمانم همون تعریف عصمت میشه.خواست نفس با خواست عقل یکی میشه و هرچی این انطباق بیشتر باشه، درجه عصمت هم بیشتره.
درسته؟
این میشه عصمت اکتسابی...
که برخی از نحله های فکری در عقاید شیعه قبولش ندارن...

عصمت اکتسابی غیر از اون عصمتی هست که نفوس مکتفی (صاحبان عصمت) دارن... اما در مسیر همونها قرار میگیرن... در واقع شیعه میشن...
پاسخ:
ببینید من که از جایی به این عصمت اکتسابی نرسیدم. منطقاً به این رسیدم که همچین چیزی هست. دلیل اون نحله های فکری برای رد عصمت اکتسابی چیه؟ شاید منطق اونها قویتر باشه.

یعنی شیعه واقعی وقتی در معرض گناه قرار بگیره اونو پس میزنه چون عقل بر نفس حاکمه. برای همین روایت داریم شیعه ما از طینت ماست. 

یه چیز دیگه هم متوجه شدم. این که یه جور پراکندگی و بی نظمی توی انتخابهامون هست. یه جا انتخابمون(مسکن) خیلی معنویه و یه جای دیگه توی یه موقعیت دیگه این طور نیست. یعنی همه چیزمون هماهنگ و منظم رشد نکرده. 
خب تفاوت در درک دو طرف از معرفت نفس هست
اونها میگن فرق نفوس مکتفی (صاحبان عصمت) و نفوس مستکفی (مردم عادی) که به مقام ولایت میرسن (عصمت اکتسابی "اونها این لفظ  رو قبول ندارن") همچنان در ممکن الخطا بودن نفوس مستکفی و بی خطا بودن نفوس مکتفی هست
اما قائلین به وحدت وجود در عین اینکه معتقدن نفوس مکتفی هرگز با نفوس مستکفی قابل مقایسه هم نیستن اما تفاوتشون در خطا پذیر بودن و نبودن نیست...
تفاوت در سعه وجودی و تجلیاتشان هست...
احدی در تجلی اسما و صفات الهی به جامعیت 14 معصوم نخواهد رسید الی الابد...
یه مقداری بحث دقیق و لطیف میشه... خیلی تمایل ندارم ادامه بدم...
چون به یه جاهایی برسه برای خودم هم مجهولاتی هست...
پاسخ:
این طور که متوجه شدم، هر دو تفکر به همچین مقامی قائل هستن،منتها یه اختلاف کوچیک دارن.ولی هر دو قبول دا ن که مقامی هست که ممکنه دیگه نفس تمایلی به گناه نداشته باشه.
چشم دیگه ادامه نمیدیم.
ممنون.عالی بود.
خدا حفظش کنه و سریعتر از این اوضاع عبور کنه
پاسخ:
سلامت باشید. خدا بچه های شما رو هم سالم و شاد نگه داره براتون.
وضعیت خانوم کوچولو خیلی سخت تر از اونیه که اینجا نوشتم. طفلک بچه م شش شب تب داشت تا بالاخره امروز یه ذره سر یکی از دندوناش بیرون زد.چهار تا باهم داره در میاد!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی