...دو مطلب قبلی رو خوندید؟
یه مقدار وضعیت آقاپسر بهتر شده. داره اهمیت برنامه ریزی رو درک میکنه. اما متوجه شدم نداشتن مداومت و نبود سیستم منظم و برنامه ریزی شده، نمیذاره نظم پذیری آقاپسر بالا بره. برای همین برای خودم و همسرجان هم برنامه روزانه و هفتگی و ماهانه تعریف کردم. البته برنامه روزانه همسرجان برای خودشون تعریف شده بود.منظور برنامه هایی بود که در سیستم(خانواده چهارنفره ما) تاثیر میذاشت؛ مثل وقت شام، یا وقت خواب. راستش متوجه شدم که عنصر نامطلوب سیستم خودم و همسرجان هستیم.😨😲😅
امور ماهانه مثل خرید از فروشگاه یا کوتاه کردن موها(برای آقاپسر). یه سری از امور هفتگی هم مثل خرید میوه و سبزی از تره بار، یا پختن کیک یا ژله برای بچه ها(آشپزی های ساده به تخلیه استرس در بچه ها کمک میکنه. و بچه ها توی هفت سالگی استرس های زیادی رو متحمل میشن).
به خاطر این که مدیریت همه این امور با خودم بود، امور شخصی من و امور خانوادگی خیلی در هم تنیده ست. سختی کار من اینه که مثل درخت شدم. دیگه شاخه نیستم.حرکت من باعث حرکت همه شاخه ها میشه. این مسئله رو کنار این نکته بذارید که هنوز بدنه این درخت قوی نشده!
هنوز ادامه داره...