دیشب همسرم گفت:میای سال دیگه چهار نفری بریم پیاده روی اربعین؟
چشمام گرد شد!
گفتم:خودت میگفتی هنوز امنیت نیست و هنوز بقایای حزب بعث هستن و داعش ...و نباید ناموس شیعه در معرض خطر قراربگیره ووو تو دختر حضرت زهرایی برام مسئولیت داره....خلاصه این همه خطر...😁
+: نه دیگه. به اون شدت نیست...امسالم به خاطر هانون توسولو نرفتیم.
_: تا سال دیگه زنده باشیم...
خدا میدونه برای من همین یعنی دست زدن به ضریح ارباب! چون تنها چیزی که باعث شده بود من تا حالا کربلا مشرف نشم همین دل نگرانی شوهرم بود...
بوی سیب حرم رو از همین جا هم میتونم استشمام کنم...
یعنی نمیدونم...میگن حرم آقا اباعبدالله علیه السلام همیشه عطر سیب میاد.منم توی ذهنم همیشه اونجا رو این طوری تصور کردم...نمیدونم چه شکلیه...
۱۹ آبان ۹۶ ، ۰۲:۱۸